محقق : معصومه گیوه چی
استاد : سرکار خانم اشکان
درس : کارآفرینی
گاهی تصور میکنیم آرزوهای بزرگ دست نیافتنیاند. اما حکایت زندگی مهدی خانمحمدی نشان میدهد که اگر بخواهی میتوانی به خواستههایت برسي.
او را با برندی که در نان صنعتی ثبت کرده میشناسیم. اما وقتی حکایت زندگی پر پیچ و خمش را از زبان خودش شنیدیم، جایگاه او برایمان فراتر از یک صاحب برند بود. او نمونهای از فردی است که با پشتکار و تحمل توانسته به این جایگاه برسد. چند بار به زمین خورده اما باز هم ایستاده و ادامه داده است. او هدفش را از همان شانزده سالگی مشخص میکند. کسی که شاگرد قهوهخانه و میوهفروشی بوده و تجربه کار کردن در کارخانه کفش ملی در زمان آقای ایروانی را هم در زندگیاش ثبت کرده، توانسته امروز یکی از بزرگترین کارخانههای نان صنعتی را اداره کند. میگوید: همیشه دوست داشتم کارفرما شوم. میتوانستم در همان قهوهخانه بمانم و امروز در نهایت یک قهوهچی باشم. میتوانستم در میوهفروشی بمانم و نهایتا بار فروش شوم. میتوانستم در کفش ملی بمانم و نهایتا معاون آقای ایروانی شوم. اما باز هم حقوق بگیر بودم. این کار را که شروع کردم، آرزو داشتم که بزرگترین کارخانه نان ایران یک روز مال من باشد و تقریبا هم همینطور شد.
از ۱۲ سالگی مشغول به کار شد و در هفده سالگی توانست کارفرما شود. این گفتوگو بخشی از زندگی نامه خانمحمدی است که نشان میدهد یک شبه ره صد ساله نرفته و مشقتهایش هم کم نبوده؛ اما آرزوهای بزرگی داشته که توانسته تا حدی به آنها برسد.
هم ,یک ,نان ,زندگی ,کار ,سالگی ,بمانم و ,میتوانستم در ,نشان میدهد ,حکایت زندگی ,کفش ملی
درباره این سایت